امام خامنه ای مد ظله العالی
 
 
هر حیوانی که پیرمرد روستای بالانیج ارومیـه را نیش بزند، بعد از چند ثانیه از پای می‌افتد و زود می‌میرد.

سایت ندای ارومیه : در روستای بالانیج ارومیــه آدرس پیر مرد 92 ساله گزارشمان را از هر کسی که می پرسیدیم لبخند برای لبانش جاری می شد و خانه حسن آقا را نشانمان می داد. در این حوالی کمتر کسی پیدا می شود که نام حسن زَهَر معروف را نشنیده باشد،شاید به القاب و عناوینی متفاوت.
مار که به مار بزند، شاه مار می شود و حسن آقای گزارش ما،شاه مار مردم این منطقه است. مردم روستا در مورد حسن، که 37 سالی می شود رفیق و همنشین پیک نیک است، می گویند: هر حیوانی که حسن زَهَر را نیش بزند یا گاز بگیرد چند ثانیه بعد دراز به دراز می افتند و زود میمیرد!

تا کنون حدود 16 مار و چندین عقرب خطرناک در اثر گزش حسن آقا کشته شده اند نه آنکه حسن آقا بخواهد مارها و عقرب ها را بکشد،بلکه خطرناک ترین موجودات گزنده با نیش زدن حسن سریعا از پا درآمده اند.
همسایه حسن در خصوص این شاخصه عجیب و غرب می گوید: همه اهالی روستا میدانند که دلیل اصلی این اتفاق استفاده بیش از حد حسن آقا از مواد مخدر است و سم بدن حسن به حدی رسیده است که هر موجودی بخواهد او را گاز بگیرد سریعا از پا در می آید.البته این اتفاق برای اهالی روستا خیلی هم بد نشده است.هر کجای روستا که مار دیده میشود سریعا «حسن زهر» را صدا میزنند و وی در مقابل دریافت مبلغی مار را گرفته و یا به روش خودش می کشد! سم بدن حسن به حدی رسیده است که هر موجودی بخواهد او را گاز بگیرد سریعا از پا در می آید.البته این اتفاق برای اهالی روستا خیلی هم بد نشده است. هر کجای روستا که مار دیده میشود سریعا حسن زهر را صدا میزنند و وی در مقابل دریافت مبلغی مار را گرفته و یا به روش خودش می کشد.
شاه مار منطقه بالانیج در گفت و گو با ندای ارومیـــه از وضعیت پیش آمده اظهار ناراحتی کرده و می گوید: اینکه من با وجود این همه گزش و نیش سالم می مانم و در مقابل، حیوان متهاجم را می کشم، نشان از آن است که من به آخر خط رسیده ام. یعنی اینکه حسن، بدان این همه سال با بدنت چه کرده ای، حتی پشه ها و زنبور ها هم پس از گزش من میمیرند. مردم وقتی مرا میبینند میخندند و با انگشت نشانم می دهند.
وی در پاسخ به سئوالی، مبنی بر اینکه  این نیش ها هیچ دردی برایت ندارد؟ اظهار داشت: چرا یادم هست سال 70 یک مار بسیار بزرگ نیشم زد که چند روزی نمیتوانستم راه بروم و تب شدید کردم، اما آن مار هر چقدر هم که بزرگ و سمی بود، من از آن افعی تر بودم و آن را هم از پا در آوردم.
نیش عقرب ها و زنبور ها دیگر برایم درد هم ندارد اما وقتی که مار نیشم میزند،در محل گزش احساس سوزش می کنم.
بنابر این گزارش، مصرف مواد مخدر با بدن انسان کاری می کند که نه تنها سموم وارده از موجودات دیگر به سلامت بدن انسان کارساز نمی باشد بلکه سموم وارده از بدن وی به بدن حیوان، آن ها را از پای در می آورد.



در جنگ جهاني اول (1916 ميلادي) هنگامي که عده اي از سربازان انگليسي در چندکيلومتري شهر بيت‌المقدس مشغول سنگرگيري براي حمله بودند،در دهکده ي کوچکي به نام « اونتره» يک لوح نقره اي پيدا کردند، که حاشيه اش با جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش، خطوطي به حروف طلايي نگارش يافته بود. و چون آن را نزد فرمانده ي خود « ميجر- اي- ان- گريندل» بردند، هر چه کوشيد نتوانست از آن چيزي بفهمد. ولي دريافت که اين نوشته ها به زبان وخطي بسيار قديمي نوشته شده. وبالاخره اين لوح به وسيله وي دست به دست گرديد تا به سرپرستان ارتش بريتانيا « ليفتونانت » و « گلدستون » رسيد و ايشان هم آن را به دست باستان شناسان بريتانيا سپردند. پس از پايان جنگ (1918 ميلادي) در باره ي لوح مذکور به تحقيق پرداختند، وکميته اي تشکيل دادند که اساتيد شناخت زبانهاي باستاني بريتانيا،آمريکا، فرانسه و آلمان عضو آن کميته بودند. پس از چند ماه بررسي و تحقيق در 3 ژاويه سال 1920 ميلادي معلوم شد که اين لوح، لوح مقدسي است به نام « لوح سليماني» و در آن سخناني از حضرت سليمان نوشته شده. که به الفاظ عبراني قديم نگارش يافته و در زير ترجمه ي فارسي آن را آورده مي‌شود براي رويت متن عبراني به منابع زير مراجعه شود.

-ترجمه ي لوح سليماني:

الله، احمد، ايلي، باهتول، حاسن، حاسين

ياه احمد مقذا = اي احمد به فريادم رس.

ياه ايلي انصطاه = يا علي مرا مددي فرما.

ياه باهتول کاشئي = اي بتول نظر مرحمت فرما.

ياه حاسن اضو مظع = اي حسن کرم فرما.

ياه حاسين بارفو = اي حسين خوشي بخش.

امو سليمان صوه عئخب زالهلاد اقتا = اين سليمان اکنون به اين گنج بزرگوار

 استغاثه مي کند.

بذات الله کم ايلي = و علي قدرت خدا است.

***

و چون اين خبر به اسقف اعظم انگلستان (Lord Bishop ) رسيد، نامه اي به

 کميته نوشت.

 که خلاصه ي نامه به شرح زير است:

اگر اين لوح در موزه گذاشته شود و در ديد عموم قرارگيرد، اساس مسيحيت متزلزل خواهد شد. وسرانجام خود مسيحيان جنازه ي مسيحيت را بر دوش بلند نموده و در قبر فراموشي دفن خواهند کرد. لذا بهتر است لوح مذکور، در رازخانه ي کليساي انگلستان گذارده شود و جز اسقف و اهل سِر کسي آن را نبيند.

لازم به ذکر است کساني که از نزديک اين لوح را ديده اند، وبينشي داشته اند.



یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:فرعون ,قران, :: 15:30 ::  نويسنده : امیرحسین

هنگامی که فرانسوا میتران در سال ۱۹۸۱ میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،ازمصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون را برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرنسه

چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیج انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئوله نمی گذرد؟!

و آیا ممکن است محمد(ص) هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته؟ پروفسور موریس بوکای تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.

پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر بازگرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر ذر مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و آیه ۹۲ سوره یونس را برای او تلاوت نمود.

این آیه او را بسیار تحت تاثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد. و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد ( لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنریل من حکیم حمید).

فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ءایه و ان کثیرا من الناس عن ءایتنا لغفلون/۹۲-یونس

پس امروز بدن و جسد(بی جان تو را ) از امواج رهایی می بخشیم به این دلیل که برای آیندگان نشانه ای از سرانجام گناه باشی تا افراد ظالم از تو عبرت گرفته و دست از ستم خود بکشند و افراد مومن برا ایمانشان افزوده شود و با اراده محکم تری براساس اعتقادات خویش عمل کنند، اما بسیاری از مردم از آیات و نشانه های ما غافلند.

منتقل کند.

جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.

رئیس این گروه تحقیق و ترمیم حسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه به نام پروفسور موریس بوکای بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.

تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر حسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور  بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد، باقی مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.

حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد وقتی دید نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است و از خود سئوال می کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال ۱۸۹۸ میلادی و تقریبا در حدود ۲۰۰ سال قبل کشف شده است،در حالی که قرآن مسلمانان قبل از ۱۴۰۰ سال پیدا شده است؟!



یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:شهریار,ایت الله مرعشی, :: 15:28 ::  نويسنده : امیرحسین

آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین علیه السلام با جمعی حضور دارند.
حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.
فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد.
حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!
شهریار این شعر را خواند:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد؛ از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟
گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند.
گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید.
چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر علیه السلام دیده ام.
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام.
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین علیه السلام تشریف دارند. حضرت, شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید.
شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم، تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام.
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت, معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده ام.
ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل, به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهراسلام الله علیها است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.



یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:شیخ صدوق, :: 15:27 ::  نويسنده : امیرحسین

در حدود سال ۱۲۳۸ هجری قمری، سیل عظیمی‌آمد و تمام اراضی مزروعی و باغات اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود که در این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد و بعد از سالیانی طولانی قبر شیخ صدوق منکشف شده و بدن شریف وی تازه و معطر و کاملا سالم و بدون هیچگونه تغییر و عیب و نقصی هویدا گردید. تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند: خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلمأ، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی‌در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نموده‌اند.اما شرح واقعه چنین است:
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یکی از باغاتی بود که در آنجا زراعت می‌کردند. اتفاقا سیل عظیمی‌آمد و تمامی‌اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مکانها را تخریب نمود. بر اثر آب باران، حفره و شکافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی‌که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود.وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب کردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینه‌اش ‍ ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشته‌های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود!این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند. با تفحص و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری می‌شوند که بر روی آن چنین نوشته شده است:   هذا المرقد العالم الکامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.

پس از بررسی‌های کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی کنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه کاری نمودند.

مرحوم آیة الله مرعشی نجفی کلامی‌را نیز در ادامه بیان می‌دارند که:  ” مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی می‌فرمودند:  من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریبا پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود. “

منبع:
مقدمه کتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات ‏الجنات خوانساری



به گفته اين خطيب توانا و برجسته منبر اهل بيت (ع)، هم اكنون پيكر نوراني آيت الله آقا سيد محمد كاظم قزويني موقتاً در يكي از سردخانه هاي شهر مقدس قم است تا ان‌شا ءالله ترتيبات لازم براي انتقال آن به كربلاي معلي فراهم گردد و در كنار حرم حضرت آقا امام حسين (ع) آرام گيرد.
پيكر آيت‌الله آقا سيد محمد كاظم قزويني به همراه كتاب روي سينه‌اش «فاطمة الزهراء من المهد الي اللحد؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت» پس از 17 سال، سالم از قبر خارج شد.
فارس: آيت‌الله سيد محمد باقر فالي اظهار داشت: مرحوم آيت الله آقا سيد محمد كاظم قزويني از منبري‌ها و نويسندگان مهم حوزه علميه كربلاي معلي بودند. ايشان فرزند مرحوم آيت‌الله العظمي آقا سيد ابراهيم قزويني هستند كه در سن كودكي پدرشان را از دست داده و يتيم شده و در دامان مرحوم عمويشان آيت الله سيد صادق قزويني ـ پدر آيت آلله سيد مرتضي قزويني كه هم اكنون امام جماعت حرم امام حسين (ع) هستند ـ پرورش يافتند.
وي خاطرنشان كرد: آن مرحوم در كنار خدمت به منبر اهل بيت (ع)، كتاب‌هاي متعددي تاليف كرده‌اند كه از جمله آن " الامام علي من المهد الي اللحد "، "فاطمه الزهرا من المهد الي اللحد "، "الامام جواد من المهد الي اللحد "، "الامام هادي من المهد الي اللحد "، "الامام العسكري من المهد الي اللحد "و همچنين "الامام المهدي من المهد الي الظهور " است.
آيت الله فالي در ادامه با يادآوري اينكه "اين عالم رباني با توجه به دست و پنجه نرم كردن با بيماري سرطان حنجره، 17 سال پيش در شهر مقدس قم دار فاني را وداع گفتند تصريح كرد: هفده سال پيش پس از تشييع عظيم و پرشور، پيكر پاك و مطهر آيت الله سيد محمدكاظم قزويني در حسينيه كربلايي‌هاي مقيم قم در محراب حسينيه دقيقاً زير منبري كه سال‌هاي سال عرض ارادت به اهل بيت مي‌كردند به خاك سپرده شد.
وي ادامه داد: روي سينه آن مرحوم كتاب «فاطمه الزهرا من المهد الي اللحد؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت»را قرار داده بودند. اين كتاب به زبان‌هاي مختلفي از جمله زبان فارسي ترجمه شده است. هم اكنون پس از 17 سال در پي توسعه حرم حضرت فاطمه معصومه (س) از خانواده ايشان مي‌خواهند كه حسينيه مذكور با توجه به همجواري با حرم مطهر تخريب شود، قبر ايشان نبش شد و مشاهده شد بدنشان تازه، كفن دست نخورده و سالم و كتاب فاطمه زهرا(س) از ولادت تا شهادت كماكان بر روي سينه مبارك شان قرار دارد.
به گفته اين خطيب توانا و برجسته منبر اهل بيت (ع)، هم اكنون پيكر نوراني آيت الله آقا سيد محمد كاظم قزويني موقتاً در يكي از سردخانه هاي شهر مقدس قم است تا ان‌شا ءالله ترتيبات لازم براي انتقال آن به كربلاي معلي فراهم گردد و در كنار حرم حضرت آقا امام حسين (ع) آرام گيرد.
مرحوم آيت اللّه سيد محمّد كاظم قزويني به سال 1348ه.ق در شهر مقدّس كربلا در خانواده علم و تقوا چشم به جهان گشود. نسب اين مرد بزرگ به حضرت امام موسي بن جعفرعليه السلام مي‌رسد. وي با وجود آن كه در آغاز جواني از نعمت والدين محروم شدند، با اين همه در راه كسب علم و كمال از پاي ننشست، پس از تكميل سطح در حوزه علميه كربلا سال‌ها در دروس خارج فقه و اصول علماي بزرگ آن سامان شركت كرد، آنگاه از راه تأليف و خطابه و منبر و تدريس فقه و اصول و تفسير مشغول خدمت شد.
ديري نگذشت كه به واسطه امر به معروف و نهي از منكر و موضع‌گيري‌هاي شجاعانه وي در برابر حاكمان مستبدّ عراق، تحت تعقيب قرار گرفت و بارها به زندان افتاد و متحمل سخت‌ترين زحمات و شكنجه‌ها شد، حتي آخرين بار به اعدام محكوم شد كه به دنبال آن پس از ماه‌ها زندگي مخفي از عراق خارج شد و بعد از مسافرت به چند كشور اسلامي در نهايت به ايران آمد، و بعد از عمري تلاش و جهاد و فداكاري و انجام خدمات علمي و ديني در روز سيزدهم جمادي الثاني سال 1415ه’.ق در شهر مقدس قم به ديار باقي شتافت. 
 


یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:عربستان, :: 15:24 ::  نويسنده : امیرحسین

 پیغمبرتون گفته اینطوری باشین

 

                               یا خداتون ؟!..

 

      ضمنا اینا رو به حساب برادران اهل سنت

 

    نذارید چون اینها حاکمان وهابی -صهیونی

                              

                                        هستند!

 



نسخه‌ای یک‌هزار و 500 ساله از انجیل پس از 12 سال اختفا در یک کلیسای ترکیه پیدا شده که در آن خبر ظهور پیامبر عظیم‌الشان اسلام(صلی الله علیه و آله) بعد از عیسی مسیح(علیه السلام) آمده است.

به گزارش «شیعه نیوز» ، یک نسخه نادر و قدیمی یک‌هزار و 500 ساله از انجیل به زبان آرامی در ترکیه پیدا شده است که در آن خبر ظهور پیامبر عظیم‌الشان اسلام بعد از آن حضرت آمده است.

این انجیل که بر اساس گفته‌های منابع خبری 12 سال پیش کشف شده اما در خفا نگهداری می‌شد، مورد توجه واتیکان قرار گرفته است و پاپ بندیکت شانزدهم خواستار بررسی این انجیل شده است.
«آرطغرول گونای» وزیر فرهنگ و گردشگری ترکیه اعلام کرده است که بهای این انجیل 22 میلیون دلار آمریکاست و به دلیل آنکه در آن از زبان عیسی مسیح(علیه السلام) ظهور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) آمده است، توسط کلیسای مسیحی ترکیه در خفا نگهداری می‌شده است.
وی افزوده است: آنچه که در این انجیل یک‌هزار و 500 ساله وجود دارد با آنچه در قرآن کریم آمده است تشابه زیادی دارد و در مضمون با عقاید اسلامی مطابق است.
در این انجیل مسیح(علیه السلام) بشر معرفی شده است و آمده است: «مسیح کاهنی را که از او درباره جانشینش سوال کرد خبرداد: محمد[صلی الله علیه و آله] اسم مبارک اوست، از سلاله اسماعیل پدر عرب من».
گونای در همین حال خبر از تقاضای رسمی پاپ برای بررسی این انجیل خبر داده و گفته است: این انجیل در سال 2000 در جزایر دریای مدیترانه متعلق به ترکیه یافت شده است و یابندگان آن نیز عده‌ای از یابندگان غیرقانونی آثار باستانی بوده‌اند که هم‌اکنون در دادگاه‌های ترکیه در حال محاکمه هستند.
در همین حال کشیش احسان ازبک از مسئولان مسیحی ترکیه گفت: این انجیل به دوران قدیس برنابا باز می‌گردد که در قرن 5 یا 6 میلادی نوشته شده است و این در حالی است که برنابا به قرن اول هجری برمی‌گردد و یکی از حواریون عیسی است.
اما «عمر فاروق» از اساتید دانشگاه‌های ترکیه گفت: بررسی علمی نشان خواهد داد که عمر حقیقی این انجیل چقدر خواهد بود و آیا آن را برنابا و یا پیروانش نوشته‌اند



این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا می‌كند كه بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را كسی نشناخت جز امام زمان(عج). این بیانات علامه را باید در کنار نامه‌ی ایشان به فرزند خود گذاشت. به گزارش بولتن، سید مجتبی نعیمی: در اواخر سال ۱۳۰۷ هجری خورشیدی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد شد. در سن شش سالگی، به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن یاد گرفت. تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه‌های آن زمان را خواند و در خردسالی، تمام قرآن را هم یاد گرفت. سپس وارد دوره‌ی ابتدایی دروس حوزوی شد. تاریخ ورود وی به حوزه‌ی علمیه، مهرماه سال ۱۳۲۳ هجری شمسی بود. متون ابتدائیهٔ درس حوزه را در آمل در نزد استادان محمد غروی، عزیزالله طبرسی، شیخ احمد اعتمادی، عبدالله اشراقی، ابوالقاسم رجائی و آیت‌الله فرسیو و سایرین فراگرفت و در آمل، آغاز به تدریس چند کتاب مقدماتی نمود.

در شهریور ۱۳۲۹ خورشیدی به تهران آمد و چند سالی در مدرسه‌ی حاج ابوالفتح به سر برد و باقی کتب حوزوی را نزد آیت‌الله سید احمد لواسانی خواند. چندین سال در مدرسه‌ی مروی به سر برد و زیر نظر آیت‌الله محمد تقی آملی و حاج میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (به مدت ۱۳ سال) درس خواند و از ایشان اجازه‌ی اجتهاد دریافت کرد. در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته و پس از ورود به قم، آغاز به تدریس معارف حوزوی و فنون ریاضی نمود.
در همان دوران بود که به ملاقات امام خمینی(ره) رفت. خودش درباره‌ي اين ديدار اين‌طور مي‌گويد:
«قبل از پانزده خرداد سال 1342 که در تهران مشغول تدریس بودم، شنیدم حضرت آیت الله العظمی امـام خمینی(قدس سـرّه) روحانیــانی را که برای ایام محــرّم جهت تبلیغ به اطراف و اکناف می‌روند موظف نمـوده انـد که مسـایل اجتمــاعی و سیـــاسی عالَـم اسلام و مشکلات جـامعه مســلمین و خصـوصـاً اوضاع ایــران را به گوش مـردم بــرسانند و مــردم را در این زمینه آگاه نمایند.

لذا بنده که برای ایام محرّم عازم آمل بودم احســاس کــردم این وظیفه متــوجه من نیـز می باشـد و باید در انجام آن بکوشـم، بـدین جهت قبـل از آنکه بسوی آمل بروم خود را به قم رسانیدم. قمی که با هیچ یک از خیابانها و کوچه هایش آشنا نبودم. سراغ منزل امام را گرفتم و به حضورشان شرفیاب شدم و به محضرشان عرضه داشتم که بنده حسن حسن زاده آملی هستم و فعلاً در حوزه‌ی علمیه‌ی تهران مشغول تحصیل و تدریسم. اساتید من عبارتند از حضرت علامه میرزا ابوالحسن شعرانی و ... شنیدم که حضرتعالی، روحانیون را مکلف کرده‌اید تا مسائل سیاسی و مشکلات اجتماعی مسلمین را برای عموم مردم بیان کنند. لذا من که یکی از اطبای سرشناس آملم و جهت تبلیغ عازم آن دیارم، آمده‌ام به شما بگویم من هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز انشاءالله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست بدست هم می دهیم و انشاءالله تعالی کشور را از دست فسقه و فجره نجات می دهیم و دین خدا را پیاده می کنیم.»
در خصوص علامه، مطالب زیادی گفته شده و به ابعاد تربیتی، عرفانی، اخلاقی و علمی ایشان پرداخته شده است. به طور مثال، دختر ایشان من‌باب سیره‌ی تربیتی علامه می‌گوید:
«ایشان هیچ اجباری در تربیت علمی و دینی فرزندان به خرج نمی دانند. به هیچ وجه اهل اجبار نبودند؛ نه در تحصیل علوم و نه حتی در مسائل سلوکی؛ فقط از ما می خواستند که واجبات را ترک نکنیم، تنها براین مسئله تاکید شدید داشتند. بارها به ما فرموده اند که من مسلمان تقلیدی نیستم، بیشتر مکاتب مادی و غربی را بررسی کرده ام و فهمیده ام که آنها در برابر سوالات فیزیک و متافیزیک به طور جامع پاسخی ندارند، از همین طریق به پوشالی بودن آنها پی بردم. بعد از آن هم به سراغ ادیان مختلف رفتم و پس از تحقیقات کامل، فهمیدم که هیچ کدامشان کلام و حرفی را به اتقان قرآن و کلام ائمه اطهار ندارند، لذا دین اسلام را پذیرفتم و بحمدالله شیعه دوازده امامی هستم.»
اما آنچه در خصوص اکثر علما، بویژه حضرت علامه حسن‌زاده اتفاق افتاده، غفلت از وجه سیاسی ایشان است. تا جایی که بعضاً تصور می‌شود این بزرگواران، رویکرد سیاسی نداشته و شاید این سکوت ساختگی، نشانه‌ای‌ست از عدم همراهی آنها. در حالی که این آیات الهی، از حامیان خاص نهضت خمینی کبیر بوده و هستند. 
به طور مثال، درباره‌ی آیت‌الله حسن‌زاده باید گفت همراهی علامه با انقلاب اسلامی، بعد از پیروزی آن بیشتر شد. خصوصاً پس از رحلت حضرت امام و به رهبری رسیدن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، جملاتی که ایشان نسبت به رهبر انقلاب فرموده‌اند جالب توجه است.

برای نمونه، استاد رمضانی پیرامون سفر مقام معظم رهبری به آمل، خاطره‌ای تعرف می‌کنند که جالب توجه است:
«روزی خدمت علامه بودم و در مورد تعابیری هم‌چون "قائد ولی وفی"، "رائد سائس وفی"، "مصداق بارز نرفع درجات من یشاء" و "دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد" كه ایشان برای مقام معظم رهبری به كار برده‌اند، گفت‌وگو و سؤال ‌كردم. چرا كه آن زمان برخی نتوانستند این ستایش‌ها را تحمل كنند و به استاد خرده گرفتند. وی افزود: به استاد عرض كردم كه برخی، عبارات شما در تمجید از مقام معظم رهبری را برنتافته‌اند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و به‎جا بود و از نظر بنده هیچ مشكلی ندارد.»
این سخنان حضرت علامه در شرایطی است که علامه عظیم‌الشأن حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی در استقبال از رهبر انقلاب، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌كنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه می‌فرمایند این كار را نكنید. علامه حسن‌زاده می فرمایند: «اگر یك مكروه از شما سراغ داشتم این كار را نمی‌كردم.»
و یا در جایی دیگر به رهبر انقلاب فرمودند: «به جد اطهرت قسم که اگر می شنیدم که تو دست کجی، یک دونه خرما را میشنیدم یا میدیدم که دستت کج بود ولو به یک دونه خرما، به استقبالت نمی اومدم. چون میبینم پاکی اومدمُ چون میبینم به اخلاص داری کار میکنی اومدم.»
اما ابراز ارادت حضرت علامه به رهبر انقلاب به همین‌جا ختم نمی‌شود. زیرا بعد از این دیدار، استاندار مازندران به همراه جمعی از مسؤولان استانداری، با آیت الله حسن‌زاده در آمل دیدار کردند. آیت الله حسن‌زاده آملی با اشاره به توصیه‌های مقام معظم رهبری در امورات مختلف، در خصوص امر ولایت فرمودند: «همگان باید عامل موثری باشیم و برای تقویت جایگاه ولایت فقیه سعی کنیم.»
اما یکی از شاگردان بنام ایشان نیز، در خصوص این دیدار خاطرۀ جالبی تعریف می‌کنند. حجت‌الاسلام والمسلمین صمدی آملی، یک روز پس از سفر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آمل به دیدار علامه رفته و ایشان، نکته‌ای در خصوص دیدار مذکور فرمودند: «اگر یک میکرون در آقای خامنه‌ای غل و غش، ناخالصی، غل و غش و (هر تعبیری می‌خواهید)، یک میکرون، یک میلیونوم، یک هزارم این‌ها در ایشان می‌دیدم نمی‌آمدم، چه کار دارم؟»
حضرت علامه حسن‌زاده در جای دیگری پیرامون حضرت آفا فرموده‌اند: «گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوش‌شان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است.»
این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا می‌كند كه بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را كسی نشناخت جز امام زمان(عج).
این بیانات علامه را باید در کنار نامه‌ی ایشان به فرزند خود گذاشت. ایشان در قسمتی از این نامه می‌نویسند:
«و بدان که علم و عمل دو حقیقت انسان سازند و علم، امام عمل است، و اکنون هنگام تحصیل علم و اعتیاد به عمل صالح ان عزیز است، به انتظار فردا مباش که به فرموده ی انسان اگاهی:
در جوانی به خویش می گفتم                    شیر شیر است گر چه پیر بود

تا  به  پیری  رسیده ام  دیدم                      پیر پیر است گر چه شیر بود»

به عبارت دیگر، توصیفات، بیانات و نظرات علامه در خصوص نهضت امام خمینی(ره) و حمایت از مقام معظم رهبری، تا زمانی که به مقام عمل نرسد، ارزشی نداشته و لازم است تا از چنین الگوهایی که خود، مصداق کانل عالم عامل هستند، تأثیر عملی ببینیم و در میدان امتحان، خود را نشان دهیم. البته با عنایت به اینکه، "به انتظار فردا مباش". خود علامه جاي درباره‌ي اين موضوع گفته است:
«بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأ، در مزرعه دلت‏ بکارى و غرس کنى. این‏جا را دریاب، این‏جا جاى تجارت و کسب و کار است؛ و وقت هم خیلى کم است. وقت‏ خیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کنم، فرمود: «ردوهم ورود الهیم العطاش‏». یعنى شتران تشنه را مى ‏بینید که وقتى چشم‌شان به نهر آب افتاد چگونه مى ‏کوشند و مى ‏شتابند و از یکدیگر سبقت مى ‏گیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنج‏ هاى رحمان ‏اند این چنین باشید. بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت‏ خیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند .» تسویف یعنى سوف سوف کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن. وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست‏ بسازیم.»



جزیره خضراء از چه زمانی بر سر زبان ها افتاد و چه کسانی آن محل سکونت امام زمان (عج) معرفی کردند؟ علامه حسن زاده آملی صراحتا نظر خود را در این باره بیان داشتند.

برخی بر این باورند که جزیره خضراء محل سکونت امام زمان (عج) در زمان غیبت کبری آن حضرت می باشد. آیا واقعا چنین چیزی صحت دارد یا خیر؟ علامه حسن زاده آملی در پاسخ به این سوال می فرمایند:
مرحوم حاجى نورى راجع به جزیره خضراء روایتى نقل کرده است . یکى از فواید محضر شریف علامه شعرانى این است که ایشان باز حاشیه اى در اینجا دارند که ما آن حاشیه را در هزار و یک نکته آوردیم .
ایشان مى فرمود که : جزیره خضراء الان هم هست . از بلاد اندلس است . جزیره اى است خیلى سبز و خرم . نوعا جزیره ها خضراء هستند.ولى آن جزیره ویژگى خاصى دارد. مهدى فاطمى آن جا را پایتخت خودش قرار داد و محل حکومتش بود. بعد این مهدى فاطمى و جزیره خضراء، سر زبانها افتاد و دهان به دهان نقل شد، و بعضى از این جهال نقله ، مهدى فاطمى را تبدیل کردند به حضرت مهدى بقیه الله (عج ) و ایشان را در جزیره خضراء اسکان دادند. و جزیره خضراء را با مثلث برمودا ارتباط دادند. چه کارها کردند، چه چیزها دنباله این حرف آوردند و دیگران هم گرفتند این را در این کتاب و آن کتاب نوشتند.
راجع به این مثلث برمودا که خیلى حرفش هست ، هم همین طور. متاءسفانه آقایان فرمایشى را که مى شنوند اینها را مى آورند اسناد مى دهند به دین و آیین . به دین شریفى که یکپارچه برهان و عقل است : قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین .

خداوند درجات حضرت استاد آیت الله جناب آقاى رفیعى را متعال بفرماید، ایشان درباره لو لا الحجه لساخت الارض و امثال این گونه بیانات درباره حجت که انسان حجت مى خواهد، مى فرمود: وجود بقیه الله که سر الله است ، لازم است و نظام هستى بدون واسطه فیض و انسان کامل نمى شود.
این به جاى خود، که براى اثبات آن دلیل و برهان داریم ، حرف داریم و برهان حکمى ، مطالب عرفانى ، آیات ، روایات در شرف متواتر و متضافر. اما حجتى که روایات ما را به آن تشویق مى فرمایند که عالم حجت مى خواهد لو لا الحجه لساخت الارض این حجت یعنى عقل ، یعنى برهان ، یعنى دلیل.
انسان که به گزاف هر چیزى را نمى گوید، در حرفهایش تثبت مى خواهد، در پذیرفتنش تثبت و تدبر مى خواهد. دین ، دین عقل و برهان است . حالا مثلث برمودا در دریا، آن محوطه زیر دریا کوه مغناطیس دارد، سنگ مغناطیس ، قوه مغناطیسى . مى دانید قطب جغرافیایى زمین یک قطب است که نسبت به کره سنجیده مى شود، و نیز زمین ، قطب مغناطیسى دارد. قطب مغناطیسى قرار ندارد، چرخش دارد و مقدارى چرخش هم با قواعد ریاضى معلوم مى شود. این قطب مغناطیسى مثلث برمودا هم زیر دریا است ، لذا کشتى هایى به به خود کشیده ، بلکه طیاره را از هوا به خود کشیده ، و بسیار قوى است ، این را به حساب امام زمان (عج ) گذاشتند



بااین بازیکنان وکادرفنی آیامیشودتصورکردکه تیمی دیگرقهرمان لیگ وجام حذفی قهرمانان آسیاشود؟

 

باین بازیکنان:امیرحسین صادقی،پژمان منتظری،هاشم بیگ زاده،خسروحیدری،جوادنکونام،آندوتیموریان،وکسانی باچنین آمادگی مثال زدنی مثل پژمان نوری ومحمدقاضی وبرهانی،وبازیکنی باچنین انگیزه فوق العاده یعنی نیکبخت ونظری وان شاءالله بازگشت رحمتی  تیم ملی را تسخیر می کنیم وهم درجام جهانی خوش می درخشیم وهم قهرمان لیگ وحذفی وازهمه مهم ترجام قهرمانان آسیاخواهیم شد.

 



در مورد آن سالى كه حضرت قائم (عليه السلام ) قيام مى كند و همچنين در مورد روز قيام نيز رواياتى نقل شده است ،به عنوان نمونه :

 1 - ابوبصيرمى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود:حضرت قائم قيام نمى كند مگر درسال طاق مانند: سال يك ، سه ، پنج ، هفت و نه.

 2 - نيزابوبصيرمیگويد: امام (عليه السلام ) فرمود:در شب بيست و سوم (ماه رمضان ) به نام قائم (عليه السلام ) ندا داده مى شود (اعلام میگردد) و در روز عاشورا قيام مى كند و آن روزى است كه امام حسين (عليه السلام ) درآن كشته شد، گويى اكنون آن حضرت را در روز شنبه ، دهم محرّم مى نگرم كه بين حجرالاسود و مقام ابراهيم (كنار كعبه ) ايستاده و جبرئيل در سمت راست او ندا مى كند:اَلْبَيْعَةُ للّه ؛ بيعت براى خدا (كه صداى او به همه جهانيان مى رسد.

پس پيروان آن حضرت از همه نقاط زمين ، به سوى او رهسپار مى گردند و زمين براى آنان پيچيده مى شود (و در نتيجه آنان زودتر به محضر آن بزرگوار مى رسند) و با آن حضرتبيعت مى نمايند و خداوند به وسيله او سراسر زمين را پر از عدل و داد مى كند،همانگونه كه پر از ظلم و ستم شده بود.

 1 -  خروج سفيانى (سفيانى ، يكى از طاغوتهاى مقدّس از نسل ابوسفيان است و در شام به دست سپاه حضرت مهدى (عليه السلام ) شكست خورده و كشته میشود. 

 2 -  كشته شدن سيّدِ حسنى (جوان خوش صورت از آل امام حسن (عليه السلام ) با سپاهش به حمايت از امام زمان (عليه السلام ) برمى خيزد و سرانجام، به شهادت مى رسد.

 3 -  اختلاف بنى عبّاس در رياست دنيا.

 4 -  گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان .

 5 - گرفتن ماه در آخر آن ماه ، برخلاف عادت و نظم فلكى.

 6 -  فرو رفتن زمين بيداء (زمين بين مكّه و مدينه.

 7 -  فرورفتن زمين در نقطه اى از مشرق و مغرب .

 8 -  توقّف خورشيد، هنگام اوّل ظهر تا وسط وقت عصر.

 9   طلوع خورشيد از مغرب .

 10 - كشتن نفس زكيّه درپشت كوفه همراه هفتاد نفر از نيكان .

 11 - سر بريدن يك مرد هاشمى بين حجرالا سود و مقام ابراهيم عليه السلام .

 12 - ويران شدن ديوار مسجد كوفه .

 13 - به اهتراز درآمدن پرچمهاى سياه از جانب خراسان .

 14 - خروج يمانى (يمانى از مردان نيك و طرفدار امام زمان (عليه السلام ) است ) كه به حمايت از آن حضرت ، با سپاه خودبرمى خيزد. 

 15 - ظهور مغربى در مصر و حكومت او بر مردم شام .

 16 - فرود تركها به جزيره .

 17 - ورود روميان به رمله .

 18 - طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق كه همچون ماه مى درخشد سپس دو جانب آن خم گردد كه نزديك شود كه آن دو جانب به همديگر متّصل شوند.

 19 - پديد آمدن سرخى در آسمان كه درفضا پراكنده گردد.

 20 - آتشى در طول مشرق ، آشكار شود و سه روز يا هفت روز درآسمانى باقى بماند.

 21 - پاره نمودن عرب اسارت خود را و حكومت عرب بر شهرها وكشورها.

 22 - بيرون رفتن عرب از تحت نفوذ سلطان عجم .

 23 - كشتن امير مصر،توسّط مردم مصر.

 24 - خراب شدن شام .

 25 - اختلاف سه پرچم در شام كشمكش سه گروه.

 26 - ورود دو پرچم قيس و عرب به كشور مصر.

 27 - به اهتزاز درآمدن پرچمهاى قبيله كنده در خراسان .

 28 - آمدن اسبهايى از جانب مغرب ، تا اينكه در كنار حيره (نزديك كوفه ) بسته شوند.

 29 - برافراشته شدن پرچمهاى سياه از جانب مشرق به سوى حيره .

 30 - طغيان آب فرات ، به طورى كه سرازير كوچه هاى كوفه گردد.

 31 - خروج شصت دروغگو كه همه آنان ادّعاى نبوت میكنند.

 32 - خروج دوازده نفر از نژاد ابوطالب (عليه السلام ) كه همه آنان ادّعاىامامت براى خود دارند.

 33 - سوزاندن مردى بلند مقام از شيعيان بنى عبّاس بين سرزمين جلولاء (واقع در هفت فرسخى خانقين ) و سرزمين خانقين .

 34 - بستن پلی نزديك محله كرخ بغداد.

 35 - برخاستن باد سياهى در بغداد، در آغاز روز.

 36 - زلزله شديد در بغداد.

 37 - فرو رفتن بيشتر شهر بغداد در زمين بر اثر زلزله .

 38 - ترس عمومى كه عراق و بغداد را فراگيرد.

 39 - مرگهاى سريع و عمومى دربغداد.

 40 - كم شدن اموال و انسانها و محصول كشاورزى .

 41 - پيدايش ملخ درفصل خود و در غير فصل خود تا آنجا كه زراعتها و غلاّت را از بين ببرد.

 42 - كم شدن غلاّت و محصولات گياهى .

 43 - اختلاف و كشمكش در ميان دو صنف از عجم وخونريزى بسيار بين آنان .

 44 - بيرون آمدن بردگان از زير فرمان اربابان و كشتناربابان .

 45 - مسخ شدن جمعى از بدعتگذاران ، به صورت ميمون و خوك .

 46 - پيروزى بردگان بر شهرهاى اربابان .

 47 - نداى (غيرعادى ) از آسمان بر همه جهان به طورى كه هركسى در هر زبانى باشد آن ندا را به زبان خودش مى شنود.

 48 - پيدايش صورت و سينه انسان در قرص خورشيد.

 49 - مردگانى زنده از قبرها بيرون آيند و به دنيا بازگردند و به ديد و بازديد با همديگر بپردازند.

 50 - در پايان همه ، 24بار، باران پى در پى مى آيد و زمين خشك را پس از مرگش ، زنده و سبز و خرّم مى كند وبه دنبال آن بركتهاى زمين بروز مى نمايد و در دسترس قرار مى گيرد.

و بعد از اين حوادث ، هرگونه بلا و ناراحتى و گرفتارى معتقدين به حق از شيعيان حضرت مهدى (عليه السلام ) برطرف مى گردد، در اين هنگام آنها آگاه شوند كه امام عصر (عَجَّلَ اللّه تعالى فَرَجَه الشّريف ) در مكّه ظهوركرده است براى يارى او به سوى مكّه رهسپار شوند، چنانكه روايات ، بيانگر اين مطلباست .

اين نشانه هايى كه ذكر شد، پاره اى از آنها حتمى است و پاره اى مشروط به شرايطى است و خداوند داناتر است كه چه خواهد شد و ما آنچه را نقل كرديم ، از كتب ازحديث و روايات ، گرفته شده ، از خداى بزرگ كمك مى جوييم و از درگاه او توفيق سعادتمى خواهيم .

چند نمونه از روايات علائم ظهور...

 1 - سيف بن عميرهمى گويد: نزد ابوجعفر، منصور دوانيقى (دوّمين خليفه عباسى ) بودم ، آغاز به سخن نمود و به من گفت : اى سيف بن عميره ! ناگزير از آسمان به نام مردى از فرزندان ابوطالب ، ندا شود.

گفتم : تواين حديث را نقل مى كنى ؟!

گفت : سوگند به كسی كه جانم در دست اوست ! به گوش خودم شنيده ام .

گفتم : من اين حديث را تاكنون نشنيده بودم!

گفت : اى سيف ! اينسخن ، حق است و وقتى كه ندايى از آسمان آمد ما نخستين كسى هستيم كه به آن پاسخ مثبت مى دهيم بدان كه اين ندا به نام يكى از پسر عموهاى ماست .

گفتم : از فرزندان حضرت فاطمه (سلام اللّهُ عليها.

گفت : آرى ، اى سيف !

اگر من اين سخن را ازشخص محمّد بن على (امام باقر (عليه السلام ) ) نشنيده بودم ، اگر همه مردم روى زمين به من مى گفتند، نمى پذيرفتم ، ولى محمّد بن على (امام باقر (عليه السلامگوينده اين سخن است.

 2 - عبداللّه بن عميرمى گويد: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:روز قيامت برپا نمى شود تا وقتی كه مهدى از فرزندان من خروج كند و او خروج نمى كند تا اينكه شصت نفر كذّاب ، كه همه آنان مى گويند: من پيغمبر هستم.

 3 - ابوحمزه ثمالی مى گويد: به امام باقر (عليه السلام ) عرض كردم : خروج سفيی از امور حتمى است ؟

فرمود:آرى و نداى آسمانى از امور حتمى است ، و طلوع خورشيد از مغرب ، از امور حتمى است و اختلاف بين بنى عباس در سلطنت از امور حتمی است و كشته شدن نفس ‍ زكيّه حتمى است . و خروج قائم (عليه السلام ) ازآل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) حتمى است.

گفتم : نداى آسمانى چگونه است .

فرمود: در آغازروز، منادى از آسمان ندا مى كند:

الا ان الحق مع على وشيعته ؛ آگاه باشيد، حق با على (عليهالسلام ) و شيعيان اوست.

سپس درآخر روز، در زمين ندا مى شود:

اَلااَنَّ الْحَقَّ مَعَ عُثْمانِ وَشِيَعتِهِ ؛ آگاه باشيد حقّ با عثمان و پيروان اوست.

در اين هنگام رهروان راه باطل به شك مى افتند.

 4 - ابى خديجه مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود:قائم (عليه السلام ) خروج نمیكند تا دوازده نفر از بنى هاشم قبل از او مى آيند و هركدام از آنان ، مردم را به سوى (امامت ) خود دعوت مى نمايد.

 5 - اميرمؤمنان على (عليه السلام ) فرمود:در آستانه ظهور قائم (عليه السلام ) مرگ سرخ و مرگ سفيد به وجود مى آيد و ملخهايى كه همانند رنگ خون ، قرمز هستند در فصل و در غير موقع ،آشكار مى شوند، اما مرگ سرخ عبارت از كشتن با شمشير است و اما مرگ سفيد، عبارت ازبيمارى طاعون مى باشد.

 6 - جابر جُعفمى گويد: امام باقر (عليه السلام ) فرمود:در زمين قرار گير و دست و پايت را حركت مده تا نشانه هاى (ظهور) را كه براى تو مى گويم بنگرى ، ولى گمان ندارم عمر تو كفاف كندو تو به آن زمان برسى (مقدارى از آن نشانه ها عبارتند از:) اختلاف بنى عباس ، نداىآسمانى ، فرو رفتن قريه اى از قريه هاى شام به نامالجابيه ورود تركها به جزيره ، ورود روميان به رَمْله ، اختلاف و كشمكش بسيار در همه نقاط زمينتا اينكه شام ويران گردد و علّت خرابى آن ، جمع شدن سه گروه داراى سه پرچم در آناست كه عبارتند از: 1 - پرچم اصهب 2 - پرچم ابقع 3 - پرچم سفيانى.

 7 - ابوبصيرمیگويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه اين آيه را خواند:

 (اِنْ نَشَاءْنُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ.

اگر ما اراده كنيم (مى توانيم ) از آسمان براى آنان نشانه اى نازل مى كنيم كه گردنهايشان دربرابر آن خاضع گردد.

سپس فرمود:به زودى خداوند اين نشانه رابراى آنان مى فرستد.

عرض كردم : براى چه كسى مى فرستد؟.

فرمود:برای بنى اُمَيّه و پيروان آنان.

گفتم : آن نشانه چيست ؟

فرمود:توقّف خورشيدا ز آغاز ظهر تا وقت عصر. و ديده شدن سينه و صورت مردى در قرص خورشيد كه حسب و نسبش معلوم باشد و اينها در زمان سفيانى رخ مى دهد و در اين هنگام ، سفيانى و پيروانش نابود مى شوند.

 8 - سعيد بن جُبَير (مفسّر عاليقدر شيعه ) مى گويد: در آن سالى كه حضرت مهدى ( عليه السلام ) در آن قيام مى كند، 24 روز باران مى آيد و آثار و بركات باران در آن سال آشكار مى گردد.

 9 - ثعلبهاَزُدى مى گويد: امام باقر (عليهالسلام ) فرمود:دو نشانه ، قبل از ظهورقائم (عليه السلام ) پديد مى آيد:

 1 - گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان .

 2 - گرفتن ماه در آخر همان ماه.

عرض كردم : كسوف خورشيد در آخر ماه رمضان و خسوف ماه در نيمه ماه میباشد؟

فرمود:من به آنچه مى گويم آگاهتر هستم و اين دو حادثه ، نشانه اى است كه از زمان هبوط آدم (عليه السلام ) تاحال اتفاق نيفتاده است.

 10 - محمّد بن مسلممى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم فرمود:پيش از ظهور قائم (عليه السلام ) از سوى خدا،بلا و آزمايش به وجود مى آيد.

عرض كردم : فدايت شوم ! آن بلا چيست ؟ اين آيه را خواند:

 (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الاَْمْوالِ وَالاَْنْفُسِوَالثَّمَراتِ ... .

 :قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى وجانى و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم.

سپس (معناى آيه را توضيح داد و) فرمود: ترس از شاهانبنى فلان (بنى عباس ) گرسنگى از گرانى قيمتها و كمبود اموال ، از كساد و ركود تجارت و بهره اندك از آن و كاهش ‍ ميوه ها و محصول به خاطر خشگى زمين و كمى بركت ميوهها.

سپس دنبال آيه فوق را خواند:(وَبَشّرِ الصّابِرينَ) ؛و به صابران مژده بده مژده از اينكه در آن هنگام ، حضرت قائم (عليه السلام ) به زودى خروج كند. 

 11 -  منذر جوزى میگويد: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم فرمود:مردم در آستانه قيام حضرت قائم (عليه السلام ) از گناه دست مى كشند به خاطر آتشى كه در آسمان آشكار شود، و سرخى اى كه سراسر صفحه آسمان را فراگيرد و فرو رفتن زمين در بغداد و در بصره و خونريزى و خرابى خانه ها در بصره ونابودى مردم آن و ترس ‍ همگانى بر عراق كه مردمش را پريشان و نگران كند.



جمعه 4 مرداد 1392برچسب:دجال,علائم ظهور,امام زمان, :: 14:55 ::  نويسنده : امیرحسین

نقل از کتاب امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نوشته آیت الله سید محمدکاظم قزوینی رحمة الله علیه – صفحات 510 تا 513 -   

 "...در منابع و کتابهائی که در دست من بود،هیچ نام و یادی از سومین جنگ جهانی به صراحت به میان نیامده است.اما روایات متعددی رسیده است که به صراحت از نابودی مردم بوسیله گرسنگی و قحطی و بیماری و قتل و کشتار خبر می دهد...

بهتر است برخی از آن روایات را بیاوریم تا بنگریم که از آنها چه پیامی دریافت می گردد.

1-از امیر مومنان علیه السلام آورده اند که فرمود:

مهدی ظهور نمی کند تا اینکه ثلث مردم کشته شوند،ثلث آنان بمیرند و ثلث باقی بمانند.

2-و نیز از آن حضرت آورده اند که فرمود:

 پیش از ظهور مهدی مرگ سرخ و سفید خواهد بود.اما مرگ سرخ عبارت از جنگ است و مرگ سفید بلای دهشتناک.

3-از امام صادق آورده اند که فرمود:

            ظهور مهدی فرا نخواهد رسید تا اینکه 3/2 انسانها از میان بروند.

سوال شد: "بنابرین دیگر چه می ماند؟"

آن حضرت فرمود: "آیا راضی نمی شوید که شما 3/1 باقی مانده باشید؟"

4-و همچنین آورده اند که فرمود:

 پیش از آمدن قائم علیه السلام دو مرگ گسترده خواهد بود:مرگ سرخ و مرگ سفید،تا از هفت بخش انسانها،پنج بخش آن از میان برود..."



شاید این یک باور قدیمی است. شاید هم فرابافته ذهن این حقیر. چیزی که می گوید:

بشر یک پادشاهی به جنیان بدهکار است!

این سخن از آنجا سرچشمه می گیرد که روزگارانی سلیمان نبی علیه السلام شیاطین و جنیان را به امر الهی مسخر کرده و تحت فرمان خود داشت و به آنها حکومت می کرد. و به تعبیری این حکومت نشان از برتری و رجحانی بود که آدمیان بر جنیان داشتند. این امر برای جنیان و شیاطین که موجوداتی فوق العاده برتری جو و خودبزرگ بین هستند بسیار گران آمد. برای همین از همان زمان تا به امروز شیاطین درصدد انتقام هستند. آنها تحت رهبری فرمانروایشان(ابلیس ملعون)مترصد پیدا شدن فرصتی، ولو اندک، برای حکمرانی و فرمانروائی بر بشر هستند.

فرصتی که متاسفانه به نظر می رسد انسانها با انبوه گناهان خویش و دوری از پروردگار برای آنها مهیا کرده اند!!!شیاطین و فرزندان ابلیس با اجرای دقیق فرامین پیشوای ملعونشان،درصددند تا به این آرزوی بزرگ دست یافته و این حقارت را برای همیشه بدست فراموشی بسپارند!از مضمون برخی روایات اینچنین استنباط می شود که در مقطعی ازآخر الزمان شیاطین به این آرزوی دیرینه دست خواهند یافت! ظاهراً مطابق با روایات مذهبی در آخرالزمان و پیش از ظهور مصلح جهانی و حکومت عالم گستر او، بدی و شرارت جهان را فرا می گیرد.عجیب نخواهد بود اگر ما گمان ببریم که در این برهه تاریکی و ظلمت، این شیاطین هستند که فرمانروائی می کنند و جولان می دهند!

برخی از دوستان به بنده می گویند که تو خیال پردازی می کنی! یا می گویند دچار توهم شده ای! یا می گویند این افسانه سرائی ها چیست؟ مگر می شود چنین وقایعی رخ دهد؟ یا می گویند تو فیلم و قصه زیاد دیده ای و خوانده ای! چه کسی شیطان را دیده ؟ چه کسی جن و دیو را دیده؟ مگر می شود جن و شیطان بر آدمی حکومت کند؟ و نهایتاً می گویند که دست از این خیالات و اوهام بردار!

بنده از شما یک سوال می پرسم: آیا شما سوره تکویر را خوانده اید؟ آیا به نظر شما قیامت هم چیزی در حد خواب و خیال است؟ یا شاید شما از آن دست کسانی هستید که انکار قیامت می کنند؟

اگر ما قلباً به قیامت معتقدیم باید به مقدمات آنهم باور داشته باشیم.

نام احمد نام جمله انبیاست              چون که صد آید نود هم پیش ماست

وقتی که ما به معاد و قیامت معتقدیم و وقایع و حوادثی به آن عظمت که خود قرآن می فرماید: "مردم از فرط حیرت همچون مستانند در حالیکه مست نیستند"، چه جای تعجب دارد اگر بپذیریم که وقایع آخر الزمان با تمام شگفتیهایش رخ خواهد داد. ما اگر نگاهی به قرآن داشته باشیم خواهیم دید که چه بسا انسانهایی بوده اند که از این وقایع عجیب و غریب بسیار دیده اند.آنها هم مثل ما انسان بوده اند و هیچگونه تفاوتی هم با ما نداشته اند مگر اینکه در ترتیب تقدم و تاخر آفرینش زودتر از ما قدم به این دنیای خاکی گذاشته اند. و این شد که آنها انسانهای عهد عتیق شدند و ما انسانهای آخر الزمان و به غیر از این تقدم و تاخر هیچ تفاوت دیگری بین ما نبوده  و نیست.

مگر آنهائیکه به همراه موسی علیه السلام از نیل گذشتند انسان نبودند؟

مگر مردمی از قوم لوط علیه السلام که شیطان به آنها لواط آموخت انسان نبودند؟

مگر کسانی که در آتش نسوختن ابراهیم علیه السلام را به چشم خود دیدند انسان نبودند؟

مگر افرادی که با نوح علیه السلام به کشتی رفتند و آن طوفان عظیم را به چشم دیدند انسان نبودند؟

مگر کفار قریش و مردمی که شق القمر را بدست پیامبر صلوات الله علیه دیدند انسان نبودند؟

مگر اصحاب کهف که به خواب سیصد و اندی ساله فرورفتند انسان نبودند؟

آیا تمامی این اتفاقاتی که در قرآن به آنها اشاره شده قصه و افسانه است و برای سرگرمی بشر عنوان شده یا برای کسانی غیر از انسانها و آدمیان اتفاق افتاده؟

نه، بلکه به قول قرآن تمام این رخدادها و حوادث برای انسانها بوده است.خب پس چه جای تعجبی دارد که در این دوره آخرالزمان بازهم انسانها شاهد اتفاقاتی عجیب و حوادثی نامتعارف باشند؟

آیا شما می پندارید خداوند متعال با انسانها تعارف دارد،که مثلاً برای بشرآخرالزمان - چون ناز پرورده است- تخفیف یا امتیازاتی قائل شود؟ انسان انسان است، فرقی هم ندارد،اگر شرایط ایجاب کند، بوقتش حوادث نامتعارف راهم می بیند.همانگونه که در زمان نوح،ابراهیم،لوط،موسی وعیسی علیهما السلام بارها و بارها دید و تجربه کرد. شما به قرآن کریم رجوع کنید.در برخی آیات پروردگار به گونه ای واضح و آشکارا در مورد شیاطین و جنیان سخن گفته که گویا آنها در نزد ما حاضر و ناظرند و با ما زندگانی می کنند!

عزیزان،انسانهائی هستند که ابلیس و گروه شیاطین را می پرستند و آنها را ارباب و ولی نعمت خود می دانند!! انسانهائی که به اعتقاد بسیاری، سالهاست که اداره امور جهان را در دست دارند. و اینک در آستانه سال 2012 میلادی،بی صبرانه منتظر ظهور فرمانروا و ولی نعمتان خود می باشند!



جمعه 4 مرداد 1392برچسب:شیطان پرستی,فراماسونری,قران, :: 14:53 ::  نويسنده : امیرحسین

آیاتی که در ذیل آمده است به قدری واضح و روشن در مورد شیاطین سخن گفته که جای هیچگونه بحثی را باقی نمی گذارد.

سوره اسراء – آیه 22 :با خدای یکتا خدای دیگری به خدائی مگیر که نکوهیده و خوار خواهی ماند.

سوره اسراء- آیه56: بگو آنهائی را که جز او خدا می پندارید بخوانید.نمی توانند بلا را از شما دورسازند یا آنرا نصیب دیگران کنند.

سوره اسراء- آیه 57 : آنهائی که کافران به خدائی می خوانند درصدد آنند که خود به درگاه پروردگارشان وسیله ای بیابند و مقرب ترین شوند...

سوره اسراء – آیه 67: چون در دریا شما را گزند رسد،همه آنهائی را که می پرستید از نظرتان محو می شوند...

سوره کهف – آیه50: ...آیا شما شیطان و فرزندانش را بجای من به دوستی می گیرید...

سوره کهف – آیه102: آیا کافران می پندارند که بجای من بندگان مرا به خدائی گیرند؟

سوره مریم – آیه 81: به غیر از الله خدایانی اختیار کردند که سبب عزتشان گردند.

سوره مریم – آیه 83: آیا ندیده ای که ما شیاطین را بسوی کافران فرستادیم تا آنها را برانگیزند؟

سوره مریم- آیه 68:به پروردگارت سوگند،آنها را با شیطانها گردمی آوریم،آنگاه همه رادراطراف جهنم به زانو می نشانیم.

سوره ابراهیم- آیه 22:چون کار فرازآید(به پایان رسد)شیطان گوید: خدابه شما وعده داد و وعده او درست بود،و من نیز به شما وعده دادم ولی وعده خود خلاف کردم...

سوره حجر- آیه96:آنان که باالله خدائی دیگرقائل می شوند،پس بزودی خواهند دانست.

سوره نحل- آیه20:آنهائی راکه به جای الله به خدائی می خوانند،نمی توانندچیزی بیافرینند،و خود مخلوقند.

سوره نحل- آیات 51و52:خداگفت:دو خدا را مپرستید و جز این نیست که اوست خدای یکتا.پس،از من بترسید.هرچه درآسمانها و زمین است از آن اوست و پرستش خاص اوست.آیا از غیرخدا می ترسید؟

سوره نحل- آیه86:و چون مشرکان آنان راکه شریک خدا می ساختند،ببینند،می گویند:ای پروردگارما،اینان شریکانی هستندکه ما به جای تو آنها را می خواندیم.آنان پاسخ می گویند که شمادروغ می گویید.

سوره انبیاء – آیه 99:اگر اینان خدایان می بودند به جهنم نمی رفتند و حال آنکه همه درجهنم جاویدانند.

سوره حج – آیه73: ...کسانی که آنها رابه جای الله به خدایی می خوانید،اگر همه گردآیند مگسی را نخواهند آفرید...

سوره مؤمنون- آیه117:آنکس که جز خدای یکتا خدای دیگری را می خواندکه به حقانیتش هیچ برهانی ندارد جزاین نیست که حسابش نزد پروردگارش خواهدبود.وکافران رستگار نمی شوند.

سوره فرقان- آیه3: سوای او خدایانی دیگر گرفتند که هیچ چیز نمی آفرینند و خود مخلوقند.نه مالک زیان خود هستند ونه سود خود،و مالک مرگ و زندگی و رستاخیز نیستند.

سوره فرقان- آیات 17و 18:روزی که آنان را با چیزهائی که سوای خدای یکتا می پرستیدند به محشرگرد آورد و سپس پرسد: آیا شما این بندگان مرا گمراه می کردید،یا آنها خود راه را گم کرده بودند؟ گویند: منزهی تو.ما را سزاوار نبوده است که جز تو کسی را به یاری گیریم.

نساء – آیه 120: به آنها وعده می دهد و به آرزوشان می افکند و شیطان آنان را جز به فریب وعده ندهد.

نساء – آیه 117:نمی خوانند سوای الله مگر الهه هائی را و نمی خوانند سوای الله مگر شیطانی سرکش را.

نساء – آیه 118: خدایش لعنت کرد.و شیطان گفت گروهی معین از بندگانت را به فرمان خویش می گیرم.

شعرا – آیات 210تا213: و این قرآن را شیاطین نازل نکرده اند.آنان نه درخور این کارند و نه توان آن دارند.شیاطین را از شنیدن وحی معزول داشته اند. پس با خدای یکتا خدای دیگری را مخوان تا مبادا در شمار مستحقان عذاب درآئی. 

اسراء - آیه 39 : ... با خدای یکتا خدای دیگری مپندار ...

رعد - آیه 16 : ... بگو ؛ آیا سوای او (الله) خدایانی برگزیده اید که قادر به سود و زیان خویش نیستند؟
... یا شریکانی که برای خدا قائل شده اند چیزهائی آفریده اند،همانند آنچه خدا آفریده است و آنان درباره آفرینش به اشتباه افتاده اند؟

رعد - آیه 33 : ... برای خدا شریکانی قائل شدند. بگو ؛ آنها را نام ببرید ...

نحل - آیه 73 : سوای خدا چیزهایی را می پرستند که ناتوانند و یارای آن ندارند که از آسمانها و زمین روزیشان دهند.

صافات - آیه 22 : آنان را که ستم می کردند و همپایگانشان و آنهایی را که به جای خدای یکتا می پرستیدند گردآورید.

انبیاء - آیه 82 : و گروهی از شیاطین برایش در دریا غواصی می کردند ...

فاطر - آیه 6 : شیطان دشمن شماست،او را دشمن گیرید. او فرمانبران خویش را فرا می خواند تا همه از دوزخیان باشند.

فاطر - آیه 13 : ... این است خدا پروردگار شما. فرمانروائی از آن اوست. چیزهائی را که سوای او به خدایی می خوانید مالک پوست میان هسته خرمایی هم نیستند.

فاطر - آیه 40 : بگو ؛ آن شریکانی را که به جای خدای یکتا می خواندید،دیدید؟ به من بنمایید که از این زمین چه چیز را آفریده اند؟ یا در آفرینش آسمان چه مشارکتی داشته اند ؟ ...

اعراف - آیه 27 : شیطان و طایفه اش از جایگاهی شما را می بینند که شما نمی توانید آنها را ببینید ...

لقمان - آیه 30 : ... خدای یکتا حق است،و هرچه جز او می خوانند باطل است و خداست بلند مرتبه و بزرگوار.

لقمان - آیه 11 : این آفرینش خداست. پس به من بنمایانید آنها که غیر او هستند چه آفریده اند ...

فرقان - آیه 42 : (کافران گویند)اگر به خاطر خدایانمان سرسختی نمی کردیم،(محمد)نزدیک بود که ما را از پرستششان گمراه کند ...

فرقان - آیه 55 : سوای خدای یکتا چیزهایی را می پرستند که به آنها نه سود می دهد و نه زیان. وکافر همواره پشتیبان مخالفان پروردگار خویش است.

یاسین - آیه 60 : ای فرزندان آدم،آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید،زیرا دشمن آشکار شماست؟

یاسین - آیات 74 و 75 : و به جای الله خدایانی اختیار کردند،بدان امید که یاریشان کنند.آنها (شیاطین) را یارای آن نیست که به یاریشان برخیزند، ولی اینان (کافران) همانند سپاهی به خدمتشان آماده اند.

انفال - آیه 48 : شیطان کردارشان را در نظرشان بیاراست و گفت: امروز از مردم کسى بر شما پیروز نمى‌شود و من پناه شمایم.ولى چون دو گروه  روبه‌رو شدند او باز گشت و گفت: من از شما بیزارم، که چیزهایى مى‌بینم که شما نمى‌بینید، من از خدامى‌ترسم که او به سختى عقوبت مى‌کند.

سباء - آیه 21 : و شیطان را بر آنان تسلطی نبود مگر آنکه می خواستیم معلوم داریم که چه کسانی به قیامت ایمان دارند و چه کسانی از آن در شک هستند ...

سباء - آیه 22 : بگو ؛ بخوانید کسانی را که جز خدای یکتا خدا می پندارید.مالک ذره ای در آسمانها و زمین نیستند و در آفرینش آن دو شرکتی نداشته اند و خدا را از میان آنها یاریگری نبوده است.

سباء - آیه 27 : بگو ؛ آنهایی را که شریک خدا پنداشتید به من نشان بدهید ...

سباء - آیه 41 : می گویند ؛ تو منزهی.تویی ولی ما، نه آنها.اینان جن ها را می پرستیدند و بیشترین به آنها ایمان داشتند.

ص - آیات  5و6 : آیا همه خدایان را یک خدا گردانیده است؟ و این چیزی شگفت است. مهترانشان به راه افتادند و گفتند ؛ بروید و بر پرستش خدایان خویش پایداری ورزید که این است چیزی که از شما خواسته شده.



گذشته ی شیطان وشیطان پرستی :حتما همه ی شما داستان حضرت آدم و حوا را شنیده و یا بلدید و می دانید که شیطان(ابلیس) به خاطر عمل نکردن به فرمان خدا (سجده برای حضرت آدم وحوا)مورد غضب خدا قرار گرفت و شیطان نیز برای تلافی حضرت آدم و حوا را گمراه کردو به دلیل خوردن از میوه ی آن درخت سیب که خداوند برای آنان مقرر کرده بود که از آن نخورند به زمین آمدند.

شیطان گفت خدای من ،چون تو من را گمراه کردی من نیز در زمین باطل را در نظرشان زیبا جلوه می دهم و همه را به سمت گمراهی می کشانم بجز بندگان پاک و مخلص و برگزیده تو را.

                                                             

به آیه ی 102 سوره ی بقره توجه کنید:

و پیروی کردند سخنانی را که (دیوان)شیاطین در ملک سلیمان می خواندند.و هرگز سلیمان کافر نشد ولی شیاطین کافر شدندکه سحر به مردم می آموختند و آنچه را بر دو فرشته ی هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود پیروی کردند.در صورتی که آن دو ملک به هیچ کس چیزی نمی آموختند مگر این که به او می گفتند که کار ما فتنه و امتحان است مبادا کافر شوی.اما مردم از آن دو ملک چیزی را می آموختند که بین زن و شوهر جدایی افکند،می آموختند البته به کسی زیان نمی رسانیدند مگر این که خدا بخواهدو چیزی که به مردم می آموختند به خلق زیان می رسانید و سود نمی بخشید و محققا می دانستند که هر کس چنین کند،در عالم آخرت بهره ای نخواهد یافتو آن ها به بهای بدی خود را فروختند،اگر می دانستند.

در قرآن مجید آمده است که دو فرشته نازل شده به سوى مردم، یعنى هاروت و ماروت، به مردم سحر آموزش مى دادند، نه براى این که مردم از آن در جهت کارهاى خلاف و از جمله تفرقه بین زن و شوهر استفاده کنند، بلکه در جهت مقابله با سحرِ شیاطین و ساحران آن را به کار بندند.40
زجاج از حضرت على(علیه السلام) روایت مى کند که حضرت فرمودند: هاروت و ماروت، دور شدن از سحر را به مردم یاد مى دادند، نه آمدن به سمت سحر را.41
امام رضا(علیه السلام) در این باره مى فرمایند:
هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به مردم سحر آموختند تا از سحر جادوگران پرهیز کنند و آن را باطل نمایند، و به هرکس چیزى در این باره مى آموختند و به او مى گفتند: «إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ؛42 ما، وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو»، ولى گروهى با به کارگیرى چیزى که دستور داشتند از آن دورى کنند، کافر شدند و به وسیله آن چه مى آموختند بین زن و شوهر جدایى مى انداختند.43
امام جعفر صادق(علیه السلام) و امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز درباره مأموریت هاروت و ماروت، فرمایشى دارند، و جالب این جاست که کمترین اختلافى در این دو حدیث دیده نمى شود. در کتاب تفسیر جامع به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است که حضرت مى فرمایند:
پس از نوحِ پیغمبر، سحر و عقیده و موهومات زیاد شده بود. خداوند دو فرشته هاروت و ماروت را نزد پیغمبر آن زمان فرستاد که عملیات ساحران را براى او بیان نموده و ضمناً براى ابطال سحر و رد کردن حیله و نیرنگ آن ها اطلاعاتى به او بدهد. پیغمبر مزبور از آن دو فرشته، تعلیماتى فراگرفت و به امر خدا به مردم یاد داد که سحر جادوگران را شناخته و براى باطل نمودن آن ها از دانستنى هایى که به دست آورده بودند، استفاده کنند و به ایشان تأکید و امر شد که خودشان سحر نکنند.44
مطلب بالا با اندکى تغییر به نقل از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز بیان شده است. حضرت مى فرمایند:
بعد از نوح(علیه السلام)جادوگران و فریب کاران، بسیار شده بودند، لذا خداوند عز و جل دو فرشته را به سوى پیامبر آن زمان فرستاد و به آن دو مأموریت داد که سحر و چگونگى ابطال آن را به آن پیامبر بیاموزند، او نیز آن مطالب را از آن دو فرشته دریافت کرده و به فرمان خدا آن را به مردم آموخت و به آن دو دستور داد تا به این وسیله در مقابل سحر ایستادگى کرده، آن را باطل نمایند.45
از مطالب گفته شده چنین برمى آید که مأموریت و وظیفه هاروت و ماروت آموزش سحر به مردم به منظور ایستادگى و مقابله با سحر ساحران و ابطال آن بود.

سال بعد از تسخیر اورشلیم مسجد قبه الصخره به تصرف گروهی از راهبان جنگجو درآمدکه خود را شوالیه های معبد سلیمان می نامیدند یا شوالیه های معبد و در اورشلیم مسیحیان هر روزه از تعالیم مسیح منحرف تر شدند و حتی با رهبران مسیحیت و روحانیون نیز جنگ هایی داشتند.

رهبر آن ها کسی بود به نام پولس:

ما حال میپردازیم به اندیشه های پولس که به نقل اکثر یا همه الهی دانان مسیحی دومین موسس مسیحیت است.
او اعتقاد داشت که گناه آدم در بهشت که باعث سقوط و هبوط او در دنیا شد انگونه بود که این گناه و جرم به همه ادمیان تسری پیدا کرد و همه ادمیان مجرم و گناهکار شناخته شدند
و چون همه گناه کردند همه مجرم شناخته شدند و مرگ همه را در بر گرفت
تا انجا که شریعت و نزول پیامبران و رنج اطاعت از پیامبران و شریعت بر انسان هموار شد و انسان همواره با این رنج و زحمت و مصیبت کنار امده .
و حال انکه شریعت مطلقا نمیتوانست باعث ازادی و شادی و رهایی و نجات انسانها شود.
پولس معتقد بود که شریعت موسی فقط میتوانست گناه انسان را به او نشان دهد و عصیان اورا به یاد اورد.
در نتیجه ادمیان محکومند و خطاکار و مجرم.
حال بخشش و لطف خدا انگونه است که انسان را ازین رنج و تباهی نجات داد و وسیله نجات نبود مگر رنج و صلیب مسیح
اگر چه به سبب نافرمانی یکنفر همه گناهکار شناخته شدن لکن با یک عمل کاملا نیک نیز همه ادمیان تبرئه و حیات و نجات شامل انان میشود.
و لذارنجی که مسیح کشید و به صلیب کشیده شد در واقع باعث بخشش همه ادمیان شد.
ایمان به مسیح و ایمان به فرزند خداودن بوودن او و ایمان به صلیب و ایمان به فلسفه حضور مسیح در دنیا در واقع انسان را از رنج و زحمت شریعت نجات میدهد و مسیح فدا شد .
فدای گناهان همه ادمیان و لذا صرف ایمان به مسیح باعث زدوده شدن همه گناهان و جرم انسانهاست.
بر این اساس دیگر ختنه کردن انسانهای مومن به مسیح معنایی ندارد و
شریعت موسی از میان میرود و خلاصه انسان ازاد ازاد از هر رنجی شده است.
این بود شمه ای کوتاه از افکار پولس که با تبلیغ و نامه نگاریهای فراوان در ین باب همه مسیحیان اولیه را تحت تاثیر قرار داد. مسیحیت از ان زمان تا به حال با همه فرقه ها و اقوام و جمعیت فراوان خود از همین قاعده پیروی میکند و شریعت هیچ جایگاهی در میان مسیحیان ندارد.
حال سوال اینجاست که این مسیحیت مسیحیت پولس ایا در تفاوت عمده با مسیحیت عیسوی نیست؟
ایا اموزه های پولس در تضاد و اختلاف فاحش با اموزه ها و رهنمود های عیسی مسیح نیست؟
در نتیجه به قطع میتوان گفت که مسیحیت امروز مسیحیت تحریف شده از اصل خود و مسیحیت پولسی است.

به هر حال آن ها آموزه های جادویی و مخفی کابالارا آموختند(نوع قدیمی جادوی یهودی)و به همین دلیل روز به روز به سمت افکار پلید بیشتر کشیده شدند.

و آن ها نیز از مصریان آموخته بودند و در بخت النصر بابل (بابیلون)افزایش داده بودند(زمان دو فرشته ی هاروت و ماروت که برای از بین بردن سحر نازل شده بودند)

بالاخره در سال 1307 «فیلیپ لوبل» پادشاه فرانسه تصمیم گرفت اعضای این دسته را دستگیر نماید. (به جرم توهین به مسیحیت،هم جنس بازی ،بت پرستی و سحر و جادو)در این میان بعضی موفق به فرار شدند ، اما بیشترشان گرفتار گشتند. در پی یک دوره طولانی بازپرسی و محاکمه، بسیاری از شوالیه‌هابه عقاید بدعت‌ آمیز خود اعتراف نمودند و اقرار کردند که در میان خود به حضرت عیسی (ع)توهین می‌کرده‌اند. سرانجام رهبران شوالیه‌های معبد ، که «استاد بزرگ» نام داشتند ، از جمله «ژاک دومالی» در سال1314  به دستور کلیسا و پادشاه اعدام شدند ، و تعداد بی‌شماری نیز زندانی و آن دسته نیز پراکنده و رسماً ناپدید گردید .. طی بازداشت‌های ناگهانی سال 1307 بعضی از شوالیه‌های معبد موفق شدند بدون به جا گذرادن ردی از خویش بگریزند .

بر مبنای رساله‌ای با اسناد مستند تاریخی،تعداد عمده‌ای از اعضای این گروه به تنها قلمرو پادشاهی اروپا که کلیسای کاتولیک را به رسمیت نمی‌شناخت ـ یعنی کشور اسکاتلند ـ پناه بردند. آنها تحت حمایت پادشاه اسکاتلند «رابرت بروس» تشکیلات خود را احیا نمودند و اندکی بعد برای ادامه حیات نامشروع خویش روش مناسبی یافتند . آنها به مهم‌ترین لژ جزایر بریتانیا در زمان قرون وسطی «لژ وال بیلدرز» نفوذ نمودند و عاقبت کنترل آن را به طور کلی در دست گرفتند . 

این لژ در اوایل عصر مدرن نام خود را به «لژ فراماسون» تغییر داد . لژ اسکاتلند قدیمی‌ترین شاخة فراماسونری می‌باشد و به اوایل قرن چهاردهم، زمانی که شوالیه‌های معبد به اسکاتلند پناهنده شدند باز می‌گردد .

القابی که به افراد عالی‌رتبه این لژ داده می‌شد قرن‌ها پیش‌تر به شوالیه‌های معبد اعطا می‌گردید . این عناوین تا به امروز به کار می‌روند به طور خلاصه معبدیان ناپدید نشدند و هنوز فلسفه ، عقاید و تشریفاتشان در لباس مبدل فراماسونری پابرجاست . شواهد بی‌شمار تاریخی این موضوع را تأیید می‌کنند وامروز شمار وسیعی از تاریخ‌دانان غربی ـ چه فراماسون و چه غیرفراماسون ـ این امر را پذیرفته‌اند . گاهاً در مجلات فراماسون‌ها که برای اعضا منتشر می‌شود به ریشه‌یابی فراماسونری و شوالیه‌های معبد اشاره می‌شود . فراماسون‌ها این موضوع را کاملاً پذیرفته‌اند .یکی از این مجلات «معمارسنیان» نام دارد این نشریه که متعلق به فراماسون‌های ترکیه می‌باشد ، ارتباط میان طبقه معبد و فراماسون‌ها را چنین تشریح می‌کند :
در سال 1312 زمانی که پادشاه فرانسه زیر فشار کلیسا، گروه معبد را توقیف کرد و اموالشان را به شوالیه‌های «سنت‌جان» داد فعالیت‌های آنان متوقف نشد. شمار بسیاری از آنها به لژ‌های ماسونی که در آن زمان فعال بودند پناه بردند «مبیگناک» رهبر معبدیان و اندکی از سایر اعضا در پناه یکی از لژهای وال بیلدرز به نام «مک بیناچ» به اسکاتلند گریختند. «رابرت» پادشاه اسکاتلند به آن‌ها خوش‌آمد گفت و اجازه داد نفوذ خود را بر لژهای ماسونی اسکاتلند گسترش دهند. در نتیجه لژ‌های اسکاتلند از نظر مهارت و عقاید اهمیت بسیاری یافتند .امروز فراماسون‌ها از نام مک بیناچ با احترام یاد می‌کنند. ماسون‌های اسکاتلندی که وارث میراث اسکاتلند بودند، سال‌ها بعد آن را به فرانسه باز گرداندند و پایه‌های لژ اسکاتلند را بنا کردند.

مجله معمارسینان بار دیگر اطلاعات بسیاری در ارتباط با شوالیه‌های معبد و فراماسونری ارایه می‌دهد و در مقاله‌ای با عنوان «شوالیه‌های معبد و فراماسون‌ها» چنین بیان می‌کند :

تشریفات نظام معبد شبیه تشریفات فراماسونری امروز است.

برمبنای این مطلب، اعضای شوالیه‌های معبد مانند اعضای فراماسونری یکدیگر را برادر خطاب می‌کنند. در پایان مقاله می‌خوانیم:

شوالیه‌های معبد و سازمان فراماسونری به میزان قابل توجهی بر یکدیگر تأثیر‌گذارده‌اند . حتی آداب و مراسم دو گروه چنان شبیه یکدیگر است که گویی از شوالیه‌های معبد نمونه‌برداری انجام شده است در این ارتباط ، ماسون‌ها به شدت خود را وابسته به معبدیان می‌دانند و در نهایت می‌توان گفت آنچه نسخه اولیه فراماسونری تلقی می‌شود میراث شوالیه‌های معبد است

 

 

 

 



درباره وبلاگ


امیدوارم که مطالب وبلاگ من برای شمامفیدباشد. باآرزوی موفقیت برای شما
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام خامنه ای (همه چیز) و آدرس amirkazemi1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 521
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 743
بازدید ماه : 20963
بازدید کل : 197075
تعداد مطالب : 784
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

Alternative content